دلم تنگ است برای خانه پدری برای گلدانهایشمعدانی کنار حوض برای بوی زعفرانشله زرد های نذری برای باغبان پیرکه پشت درخت بید یواشکی سیگار میکشید برای قرمزی و شیرینییک قاچ هندوانه برای خواب رویپشت بام, یک شب پر ستاره برای پریدن ازروی جوب برای ایستادن درصف نانوایی برای خوردن یکاستکان کمر باریک چایی برای قند پهلویش برای پنیر و گردویش برای بوی نمناکخاک کوچه پس کوچه برایِ هیاهویِبچهها پشت دیوار هر خونه خانه پدری یک بهانهبود دلم برای کودکیهایم دلم برای نیمهی گم شده ام دلم برای خودمتنگ شده نیکی فیروزکوهی ...