آیینه های رویا / نزار قبانی
وقتی به بچه های جهان یاد دادم اسمت را هجیکنند
دهانشان به درخت توت بدل شد
تو ،عشق من !
وارد کتاب های درسی وجعبه های شیرینی شدی
تو را در کلماتپیامبران پنهان کردم
ودر شراب راهبان و در دستمال های بدرقه
وآیینه های رویا و چوب کشتی...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی