سبزه زار سینه ام / نزار قبانی
روزی که به سبزه زار سینه ام بیایی از بندرسته ای
و روزی که از آن خارجشوی
دیگر آزاد نیستی
من ، نام تمام درختها
و ستاره های دور را بهتو آموختم
من تو را به مدرسه بهار وارد کردم
و آواز پرنده ها و الفبای چشمه ها را
به تو آموختم
و اسمت را در دفترباران
بر ملافه های یخ و برمیوه های صنوبر نوشتم ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی