تجربه ی من

نشانیِ پنجره ام را از ماه بگیر از "سید محمد مرکبیان"

1391/12/27 13:33
نویسنده : فرگل
25 بازدید
اشتراک گذاری


باز خو می کنم به شب

که در آغوشِ من سوزِ بی خوابی

و بر شانههایم بارِ سنگینِ دوریِ توست

 

آنجا که باشی ، ستاره می روید بر آسمانش

 باش تا باشم تکیه بر نفسهایت

 هرکجا می روی ، هرکجا می بری ، من با تو باشم

 

شب ، بی تو طولانی ست

 من ، بی تو بی طاقتم

 نشانیِ پنجره ام را از ماه بگیر

 

جاده بیداری ام را نشانه برو ،

شاید پلکهایم توانِ عبورِ دوبارهانتظار را داشته باشند

 

تو نیایی ، تو را نیابم ، ناگه یک شب به دوش می برم رنجم را

 خلوتِ اجباریِ امشب به هوای نگاهت نرسید


 رؤیا هنوز خیابانِ شهر دودل است .

کسی می آید ، کسی می رود

 

این نامه نیست ،

بی خوابی های شبانه است که می بارد بر ابرهایسپیدِ دفترم

 نامه هم بخوانی اش ، نامِ توست تا بی نهایت بر برگهایش

 

نگاه ! من درخت می شوم ، تو رؤیای پروازم

 می دانی ، ما به رفتن عادت کرده ایم

 چرا کسی را نمی یابم دستی را اهلی کند و بماند

 

بگذریم ، بگذار باز ، بازگردیم به دلهای خودمان

 در قلبِ ذره ذره ایمانم هزاران هزار وعده دیدارِ توست

 

زمزمه کنان ؛ او می آید ،

       می آید تا زمستان را دور بزند

            و دستهایترا بهاری دوباره ببخشد

 

تو می آیی ،

      می آیی تا دستهایم را

           بهاری دوباره ببخشی.

 

 

 

"سیدمحمد مرکبیان"



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تجربه ی من می باشد