تجربه ی من

قطعه ای از کتاب"خاکستر" / گراتزیا دلددا / مترجم: بهمن فرزانه

1392/3/9 23:46
نویسنده : فرگل
34 بازدید
اشتراک گذاری



...من مطمئنهستم که تو می خواهی فداکاری کنی،

ولی این فداکاری تو نه از روی علاقه است و نه ازروی سخاوتمندی،

چون احتمالا بسیار منطقی است.

از زنی که زندگی ات را تباه کرده است،نفرت داری ولی همان معیار های رایج،

تو را پیش می راند. همان مسائلی که آدم از خودشاختراع کرده تا خود را

بدبخت تر بکند.

آری آری تو می خواهی جان خود را به خاطر عقیده و قضاوت مردمفدا کنی

و در همان حال داری زندگی کسی را هم تباه می کنی

که دیوانه وار عاشق توست.

و تمام این چیزها فقط به خاطر این است که با شنیدن حرف مردم

که می گویند" بله،وظیفه خود را به نحو احسن انجام داد"

احساس غرور بکنی و خود را با وقار احساسکنی.


آنانیا به خود بیا. خوب باش. هم با خودت و هم با من

و سعی کنبیش از آنچه خوب باشی، یک مرد باشی. نه یک پسربچه...!

 

 

 

برگرفته از کتاب"خاکستر" / گراتزیا دلددا / مترجم:بهمن فرزانه


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تجربه ی من می باشد