" کسی آواز می خواند" از "لوئی آراگون"
به رغمِ ِخویش، مقصودِ من از خدا تویی
در آغوش گرفتنِ تمام دوست داشتنی ها
و باقی، تاسی است که می ریزند
با دستانِ تو همراه می شوم، لبانت را می بوسم
هر جا که باشی لمس ات می کنم
و باقی، همه پنداری است
من چلیپایِ توام، آنگاه که به خواب می روی
جاده ای تهی که بر آسمان اش تمنا می بارد
سایه ئ توام، سایه ای سنگسار شده
سکوتِ توام من
شبی فراموش شده در خاطرِ خویش
و وعده ئ دیداری که هر بار تکرار می شود
دریوزه گرِ درب خانه ات
آنکه انتظار دیدارت، رنج اش می دهد
آنکه جان می سپارد
اگر انتظارش به دیرگاه برسد .
" کسی آواز می خواند" / شعری از لوئی آراگون / برگردان : ماندانا حسنلو
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی