تجربه ی من

از فیلم حاجی واشنگتن / علی حاتمی

مملکت رو تعطیل کنید دارالایتام دایر کنید ، درست تره! مردم نان شب ندارند ، قحطی است ، مرض بیداد می کند ، نفوس حقالنَفَس می دهند. باران رحمت از دولتی سر قبله عالم است؛ سیل و زلزله از معصیت مردم! میرغضب بیشتر داریم تا سلمانی؛ سربریدن از ختنه سهل تر ! ریخت مردم از آدمیزاد برگشته. سالک بر پیشانی همه مهر نکبتزده. چشم ها خمار از تراخم است، چهره ها تکیده از تریاک. ملیجک در گلدان نقره می شاشد! چه انتظاری از این دودمان باآن سرسلسله ی اخته؟! خلق خدا به چه روزی افتاده اند از تدبیر ما! دلال، فاحشه، لوطی،یله، قاب باز، کف زن، رمال، معرکه گیر،... گدایی که خودش شغلی است! ...   حاجی واشنگتن / علی حاتمی ...
21 خرداد 1392

من تشنه ی آتشم از "دکتر علی شریعتی"

من تشنه ی آتشم   آن اقیانوس را در جانم سرازیر کن!   آن آتشفشان دیوانه را زنجیر از دهانش برگیر و همه را   یک جا بر سرم ریز!   بگذار بسوزم!   بگذار در آن آتش های سیال بگدازم!   مترس!   آن همه را این همه در سینه ات پنهان مکن!   به جان من بریز!   این همه در اندیشه ی سلامت و راحت من نباش!   می خواهم در آنچه تو می گدازی , بگدازم.   بگو , بریز , دهانت را بگشای   ای قله ی سنگی آتشفشان!   خاموشی تو مرا در کنارت بیشتر می گدازد...   من دیگر تحمل ندارم .   آن زندان بزرگ را بشکن!       "دکترعلی شریعتی" ...
20 خرداد 1392

آغوش تو از "احمد شاملو"

نفسِ خشم‌آگینِ مرا تُند و بریده در آغوش می‌فشاری و من احساس می‌کنم که رها می‌شوم و عشق مرگِ رهایی‌بخشِ مرا از تمامیِ تلخی‌ها می‌آکند.   بهشتِ من جنگلِ شوکران‌هاست و شهادتِ مرا پایانی نیست.     احمد شاملو ...
20 خرداد 1392

از کتاب "کیمیاگر" / پائولو کوئیلو

گفت: دارم می روم و میخواهم بدانی که برمیگردم و تو را دوست دارم، چون... به میانحرفش پرید: چیزی نگو. دوست داری چون دوست داری. برای عشق ورزیدن هیچ دلیلی وجود ندارد...!       برگرفته از کتاب "کیمیاگر" / پائولو کوئیلو / مترجم: آرش حجازی ...
19 خرداد 1392

پاسخ از "نیکی‌ فیروزکوهی"

برایِ هر اتفاقی‌         می‌توان پاسخی یافت         جز برایِ رفتن‌های نابهنگام شاید رفتن،                    خود پاسخِ یک اتفاق است هیچکس نمیداند                     جز آنکه رفته است..     نیکی‌ فیروزکوهی ...
18 خرداد 1392

پنجشنبه از "شمس لنگرودی"

پنجشنبه است و تو پيشم نيستي آفتاب مثل سگي ترس خورده مرا مي‌پايد و ميلي به ترك لانه‌ي خود ندارد.     شمس لنگرودی لب خوانی های قزل آلای من ...
16 خرداد 1392

این درد تو را به من نزدیکتر می‌‌کند از "نیکی‌ فیروزکوهی"

نازنینم ! عادت نیست از این فاصله برای تو نوشتن اجبار است اینجا هیچ چیز محدودم نمیکند نه زمان که خودت می‌دانی تنهایی ثانیه‌ها را ثابت تر از هر گونه مروری می‌کند و نظمِ تکرارِ لحظه‌ها درد ناک‌ترین اتفاقی‌ ‌ست که برای روحِ همیشه منتظرت می‌‌افتاد نه مکان ..... راستی‌ می‌دانستی سیاهچال ، پنجره ندارد ؟ اعترافش هم وحشتناک است ولی‌ همین تاریکی‌ همین سکوت محض این درد تو را به من نزدیکتر می‌‌کند و نه آدم ها با حضور‌های کم رنگشان با بودن‌هایی‌ که به بدترین وجه ممکن واقعه ی نبودن تو را یادآوریمی‌‌کنند با منطقی‌ که من نمی‌فهمم با احساسی‌ که آنها نمی‌‌فهمند بعد از تو هیچ چیزِ آ...
16 خرداد 1392

از فیلم Queen to Play

آدم وقتى يه بازى رو شروع ميكنه ممكنه ببازه، ولى وقتى بازى نكنه هميشه بازندست...   Queento Play _ 2009 ...
14 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تجربه ی من می باشد